من با کدام دل به تماشا نشسته ام
آسوده
مرگ آب و هوا و نبات را
مرگ حیات را ؟
من با کدام یار!
در این غبار سنگین
مرگ پرندهها را خاموش مانده ام ؟
در انهدام جنگل
در انقراض دریا
در قتل عام ماهی
من با کدام مایه صبوری
فریاد برنداشته ام
آی!....؟
پیکار خیر و شر
کز بامداد روز نخستین
آغاز گشته بود
در این شب بلند به پایان رسیده است
خیر از زمین به عالم دیگر گریخته ست
وین خون گرم اوست که هر جا که بگذریم
بر خاک ریخته ست
در تنگنای دلهره اینک
خاموش و خشمگین به چه کاریم ؟
فریاد های سوخته مان را
در غربت کدام بیابان
از سینه های خسته برآریم ؟
ای کودک نیامده ! ای آرزوی دور
کی چهره می نمایی؟
ای نور مبهمی که نمی بینمت درست
کی پرده می گشایی ؟
امروز دست گیر که فردا
از دست رفته است
انسان خسته ای که نجاتش به دست تست
فریدون مشیری
دوست گرامی با درودی گرم................
این یکی ازشاهکارهای زنده یاد مشیری است
وحسن انتخاب شما ستودنی است
فریادهای سوخته مان را براستی کجا؟؟
تندرست و شادکام باشی
به همین زودی فراموش شدیم؟
سلام-- عیدبرشمامبارک وتشکرازحضوربامعناتون-- یاحق
سلام
ببخشید دیر شد مرسی از لطفتون و نوشته قشنگتون.
با درود فراوان *** برادر و همشهری بزرگوارم بسیار از بنده نوازی و سرکشیتان سپاس گذارم ***
دوستان از درونم ناله بر می خیزد
ای کاش در این نزدیکی کسی بود که حرف دل را می دانست
کسی که حرفش به عشق و سخن اش به صداقت می مانست ...
امشب سخت دلم گرفته بود سخت دل تنگ بودم ***
و هستم و تا کی باشم نمی دانم
کاش روز بود تا می توانستم بر بلندای کوهها روم و انسانها را از ان بالا ببینم که سان همچو هم اند و یک رنگ
و ببینم که انسان که کوچک است تن اش
اما می تواند چه روح بزرگی برای خویش بسازد
ای کاش در این نزدیکی ...
امشب آخرین وداع را با آنکه که دوست اش داشتم و عاشقم بود کردم
وادع کردیم و از خویش گذشتیم تا زندگیمان ...
بی خیال دل شما را هم به تنگ نیاورم
با اجازه تان دو مطلب از شما را در روزن ویسم با ذکز منبع گذاشته ام
یکی سخنتان با فرزندانتان که سخت بر دل خسته ام خجسته امد و نشست
و دیگری آخرین پستتان
شاد زییوید و سر بر دار عشق سربلند باشید
تارنگار اریامنش به روز شد.کورش بزرگ به چه روزی افتاده است که نمسخر دست من و تو شده.
خدایا بامداد امروز هم از خواب برخاستم و دیدم میزان سلامتی ام بیشتر از کسالتم است. خوشبخت تر از میلیون ها نفر دیگری هستم که در همین هفته جان می
سپارند، هیچ چیزی امنیت و آرامشم را تهدید نمی کند. درد و گرسنگی احساس نمی کنم. شکنجه و رنج و تنهایی و زندان ندارم. خوراک برای طعام، پوشاک برای بدن، جایی برای خواب، دارای سر پناه، با آبرو، آبی برای نوشیدن، مادری برای عشق، عشقی برای بوسیدن، بوسیدنی برای لذت، لذتی برای عمر، عمری برای زندگی، زیستی برای تجربه، تجربه ای برای پیروزی، موفقیتی برای غرور، غروری برای بالندگی، بالندگی برای دوست داشتن، دوست داشتنی برای ایمان، ایمانی برای سپاس، سپاسی برای تو.
وبلاگتان بوی ایران و دیار می دهد
محیط بسیار دلچسبیست اینجا
شعر های بسیار زیبایی گذاشتید
من که دلم برای این صمیمیت پاک تنگ شده
خواهر تو دور از دیار
درود بر تو یار همدل
شعر زیبایی را بر گزیده ای
و تاریخ ما هم پر از ایرانیانی ست که به خاطر باور هایشان بر دار اند.
چشم براهت هستم
پیروز باشی
سلام بر سربدار عزیز
صبحم را با دلی غمناک و امیدوار با متن زیبایتان آغاز نمودم
سپاس و درود بیکران بر روح بلند و با سخاوتتان
مرا و عزیزی چشم براه را از دعای خیرتان بینصیب مگذارید.
یا حق
سربدارگرامی با درودی گرم.............>>
یعنی شما سهیک را انقدرکم رنگ می بینی؟؟؟
خوب حتما ترانه ی باران همین قدرتیره است
بهررور دفترمن یکساله شد اگریک جمله به یادگاربنویسی خرسند میشوم
تندرست و شادکام باشی دوست خوبم
باران...........دلگیراست و دروسوسه ی باریدن
و شاید پرده گشا خود ماییم . چرا انتظار؟! . در پناه حق .