فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود
و ما اینسو نشسته ، خسته انبوهی
زن و مرد و جوان و پیر
همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پای
و با زنجیر
اگر دل می کشیدت سوی دلخواهی
به سویش می توانستی خزیدن ، لیک تا آنجا که رخصت بود
تا زنجیر
ندانستیم
ندایی بود در رویای خوف و خستگیهامان
و یا آوایی از جایی ، کجا ؟ هرگز نپرسیدیم
چنین می گفت
فتاده تخته سنگ آنسوی ، وز پیشینیان پیری
بر او رازی نوشته است ، هرکس طاق هر کس جفت
چنین می گفت چندین بار
صدا ، و آنگاه چون موجی که بگریزد زخود در خاموشی می خفت
و ما چیزی نمی گفتیم
و ما تا مدتی چیزی نمی گفتیم
پس از آن نیز تنها در نگه مان بود اگر گاهی
گروهی شک و پرسش ایستاده بود
و دیگر سیل و خستگی بود و فراموشی
و حتی در نگه مان نیز خاموشی
و تخته سنگ آن سو اوفتاده بود
شبی که لعنت از مهتاب می بارید
و پاهامان ورم می کرد و می خارید
یکی از ما که زنجیرش کمی سنگینتر از ما بود ، لعنت کرد گوشش را
و نالان گفت : باید رفت
و ما با خستگی گفتیم : لعنت بیش بادا گوشمان را چشممان را نیز
باید رفت
و رفتیم و خزان رفتیم تا جایی که تخته سنگ آنجا بود
یکی از ما که زنجیرش رهاتر بود ، بالا رفت ، آنگه خواند
کسی راز مرا داند
که از این رو به آنرویم بگرداند
و ما با لذتی این راز غبارآلود را مثل دعایی زیر لب تکرار می کردیم
و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
هلا ، یک ... دو ... سه .... دیگر پار
هلا ، یک ... دو ... سه .... دیگر پار
عرقریزان ، عزا ، دشنام ، گاهی گریه هم کردیم
هلا ، یک ، دو ، سه ، زینسان بارها بسیار
چه سنگین بود اما سخت شیرین بود پیروزی
و ما با آشناتر لذتی ، هم خسته هم خوشحال
ز شوق و شور مالامال
یکی از ما که زنجیرش سبکتر بود
به جهد ما درودی گفت و بالا رفت
خط پوشیده را از خاک و گل بسترد و با خود خواند
و ما بی تاب
لبش را با زبان تر کرد ما نیز آنچنان کردیم
و ساکت ماند
نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند
دوباره خواند ، خیره ماند ، پنداری زبانش مرد
نگاهش را ربوده بود ناپیدای دوری ، ما خروشیدیم
بخوان ! او همچنان خاموش
برای ما بخوان ! خیره به ما ساکت نگاه می کرد
پس از لختی
در اثنایی که زنجیرش صدا می کرد
فرود آمد ، گرفتیمش که پنداری که می افتاد
نشاندیمش
بدست ما و دست خویش لعنت کرد
چه خواندی ، هان ؟
مکید آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود
همان
کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند
نشستیم
و به مهتاب و شب روشن نگه کردیم
و شب شط علیلی بود
مهدی اخوان ثالث
سلام عزیز پر معنا و زیبا نویس و سپاس از حضور شما.دوست را اگر از در بدر کنند از دل بدر نکنند.
چون دوست را یاد کنی ، باید که خود را فدا کنی.
قصه ی دوستی دانی چرا دراز است ، زیرا که دوست بی نیاز است
بار اول بود که اومدم اینجا ولی مطمئنا بار آخر نخواهد بود خیلی خوشم اومد از وبلاگت
سلام
با تشکر فراوان از اشعار زیبایی که وبلاگتون میزارین
موسیقی درونت را چه کسی می نوازد
که صدای سکوت هستی ام را گرفته است ؟
چه مضرابهای ظریفی تو را به خانه ام آورده است
امروز قفسها را می گشاییم
برای آزادی پرندگانی که رسم کردیم
و هزار دانه از طلا نقش میکنیم
برای آفرینشی تازه
آسمانها و منظومه های نو
سالها آهنگ تو را ننواخته بودند
چه خوب شد آمدی
آوازت را بخوان
در این فصل که سال نو می آید
بای
سلام دوست عزیز...
من آپ کردم خوشحال میشم بیای(چشمک)
بای بای
سلام دوست گلم
واقعا آفرین
مثل همیشه محشر بود
سلام بابا واقعآ عالیه ها دستتون درد نکنه
سلام
من خیلی خوشحالم که دوستای خوبی دارم
اما در عین حال مجبورم تا غریبانه خداحافظی کنم ازتون
...
چیزی نمونده زود بر می گردم به امید خدا
و از این شعر هم خیلی لذت بردم
بگشای زهم دو دیده آگه را
تا خوب نگه کنی تو راه از چه را
آنان که بلند همت و آگا هند
ارزش ننهند همت کوته را
سلام دوست عزیز واقعا منو شر منده کردی
از اینکه دیر سر میزنم شرمنده
مسافرت طولانی شد
از اینکه بازپیش شما اومدم خوشحالم
باید بگم عالی بود مثل همیشه
از نظر خوشگلتم ممنون بازم به روزم و منتظر نظر خوشگل بعدیت
سلام .. روز خوش
زیبا مثل همیشه
خوشحال میشم بهم سر بزنی ..به روزم
سلام
چه وبلاگ آرامش دهنده ای...عالی بود متنت
پیش منم بیا
شاد باشی
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی داری
اگه وقت کردی به کلبه ی ما هم سری بزن..........
سلام
تو اوج تنهاییهام خود با منه اگه خدا نبود من دق میکردم
مثل همیشه زیبا بود
شاد باشید
سلام
احوال شما دوست خوبم
.................................عالی بود
آخرین اخبار را شنیدی ...
یاور همیشه مومن بار دیگه آپدیت شده !!!!!!!!!!!
اگه وقت کردی یه سری بزن
خوشحال می شم
زین تارک سپید این روز پا به زای....
سلام دوست عزیز
مطالبت مثل همیشه قشنگ تامل انگیز بود
خوشحالم دوستی چون تو دارم
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
اما چرا آپ نکردین؟
در هر صورت اومدم که سلامی عرض کرده باشم و جویایا حالتون باشم
امیدوارم که هر جا هستین خوش باشین و سلامت
...
پایدار باشید
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد .... حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ...جشن میلادتون مبارکتون ...
سلام دوست عزیز منم با نظر شما کاملا موافقم باید کشور
زیر نظر مستقیم مردم اداره بشه . ما ابدیت شدیم خوشحال
می شم
سلام بر سربدار عزیز
متن زیباتون مثل همیشه به دلم نشست همیشه موفق و سرفراز باشید
اومدم که میلاد زیبا و پر شور مهدی عزیزمون رو به شما دوست گرامی تبریک بگم و برای شما و خانواده عزیزتون به حق این مولود پاک هر چه که خیر و خوبی و سلامتی است از
در گاه خداوند مهربان طلب کنم .
اللهم عجل لولیک الفرج آمین
سلام دوست عزیز...
خیلی زیبا بود...البته زیبا از این نظز که حرف دلارو میگه...
خوشحال می شم پیش ما هم بیای
بای بای
سلام . تغییراتی که تو وبلاگت دادی زیباست . متنت هم زیبا بود . از این که به ما چند دفه سر زدی بسیار ممنونیم . عشاق الائمه نیز آپ شد و در انتظار حضور سبز شما .
باز هم قشنگ بود...