شب قدر

 سوره قدر

دراین شب های پر از خلوت وتنهایی 
تن خویش را در زیر بارش باران رحمت
خداوندی قرار دادن واز سرچشمه
حیات جرعه ای نوشیدن ؛ ودر این
شب مقدس خود را غسل دادن
روحت را به پاکی ها سرشتن
واز پلیدی ها دور نمودن؛ وه چه زیباست
اخلاص ؛ به منتهای درجه ایمان رسیدن
وخالص شدن برای او  ودر او ؛نه به غیر او
شاید قطره ای از این باران رحمت بر ما
فرو ریزد  واین کویر تشنه و خسته از پلیدیها
را شستشویی دهد
شب قدر ؛ شب رحمت الهی ؛شبی که ادمی از
مرحله آدمیت به انسانیت میرسد .بیاییم قدر
این شب را بدانیم که از هزاران شب برتر است
نمدانیم کدامین شب است ولی میدانیم یکی از این شب هاست
یکی از این شب هایی که همواره در پی یکدگر می آیند و میروند
شبی که از هزاران شب برتر است؛ شبی که تمامی فرشتگان
و روح به زمین می آیند تا دل هر تشنه ای را سیراب عشق کنند
سلام ودرودی است این شب را تا دمدمه های صبح

ع.سربدار

آهوی زخمی

آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
آهوان رفتند در خون به خدنگ رها 
دشت بی یاران وایم چو دوزخ بودا
آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
 مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
تیر زهر آگین بر پا شده است و رها
 از دلش اما بنگر چه خون می چکدا
تیغ دشمن نوش بگذار هزاران شودا
وای از آن خاری کز یار بر دل خلدا
 آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
 پای رفتن نیست دیگر به کجا رودا
کو سرای دوست که او سر نهدا
 عشق و هجرانی وایش چه ها می کشدا
بر لبش لبخند در دل چه خون می خوردا
 آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
 مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
 چشمه بی آهو زین پس چه تشنه بودا
دشت بی آهو وایم چه طوفان شودا
 آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
 مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
رسول نجفیان