نغمه ی روسبی

با درود بر خانم سیمین بهبهانی
که چهره پر درد زنان به اصطلاح روسپی
را چنین زیبا و پر درد به شعر کشانده
درود درود  درود
ع.سر بدار

بده آن قوطی سرخاب مرا
 رنگ به بی رنگی ی خویش
بده آن روغن ، تا تازه کنم
چهرپژمرده ز دلتنگی خویش

بده آن عطر که میشکین سازم
گیسوان را و بریزم بر دوش
بده آن جامه ی تنگم که کسان
تنگ گیرند مرا در آغوش

بده آن تور که عریانی را
در خمش جلوه دو چندان بخشم
هوس انگیزی و آشوبگری 
به سر و سینه و پستان بخشم

بده آن جام که سرمست شوم
به سیه بختی خود  خنده زنم
روی این چهره ی ناشاد غمین
چهره یی شاد و فریبنده زنم

وای از آن همنفسی دیشب من
که روانکاه و توانفرسا بود
لیک پرسید چو از من ،‌ گفتم
کس ندیدم که چنین زیبا بود

وان دگر همسر چندین شب پیش
او همان بود که بیمارم کرد
آنچه پرداخت ، اگر صد می شد
درد ، زان بیشتر آزارم کرد

پر کس بی کسم و زین یاران
غمگساری و هواخواهی نیست
لاف دلجویی بسیار زنند
لیک جز لحظه ی کوتاهی نیست

نه مرا همسر و هم بالینی
که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
که برد زنگ غم از خاطر من

آه ، این کیست که در می کوبد ؟
همسر امشب من می آید
وای ؛ ای غم ؛ ز دلم دست بکش
کاین زمان شادی او می باید

لب من ای لب نیرنگ فروش
بر غمم پرده یی از راز بکش
تا مرا چند درم بیش دهند
خنده کن ، بوسه بزن ، ناز بکش
سیمین بهبهانی