ز پشت ابر بارانی؛ مرثیه

این هم یه غزل دیگه از خواهر زاده گلم
مرثیه پایین به چاپ نرسیده وجزء دست نوشته هایش بود

زپشت ابر بارانی

زپشت ابر بارانی زپیچ جاده می آید
سرافرازاست و با هیبت؛ ولی افتاده می آید

سبد هایی زگل دارد گل امید می کارد
صفا ازاوچه خوش بارد؛ببین آزاده می آید

دگر غمگین مباش ای دل؛شراب ناب می آید
به دستش جامی از احسان؛چواوبا باده میآید

ببین مهرش فراوان است ؛ دودستش مثل باران است
ببین آنجا گلی با یک رخ بگشاده می آید

ببین دست توانایش؛ببین ایمان برنایش
زشرق آسمان بنگر چگونه ساده می آید

کنار آیید ای مردم؛رهش را باز گردانید
زاوج عرش نورانی؛چو این شه زاده می آید

به قصد صلح می آید ؛ به قصد رویش مطلق
چوتیر ونیزه وخنجر؛ زکف بنهاده میآید

زدست خار این گلها منال ؛ای بلبلم چون او
برای یاری گلها چنین آماده  می آید

*************
مرثیه
چون که باز می باره بارون؛ توی کوچه های پر غم

میشه رد این نگاهم مثل رویای تو مبهم

وقتی دل برای بودن می طپه مثل قناری

میشه ابروی ستاره ؛مثل زلف های تو در هم

منم یه گل بهاری ؛ توی این کویر تشنه

که نصیبم از زمونه؛ شده یه دل پر از غم

برای شکستن دل ؛ گریه ها فایده نداره

فقط این شعر سکوته ؛که میشه رو زخمها  مرحم

تو همون بهونه هستی ؛برای شکفتن گل

تو کویر آرزوها ؛ تویی عطر سبز مریم

تویی شعر تازه صبح؛تو گلوی اون قناری

قلب و جونمو می شورم؛ وقتیکه می باری نم نم

چی بگم ؛از این زمونه! که پر از درد قشنگه

دل آسمون گرفته مثل قلب پاک
اعظم

اعظم عباسی

ع.سربدار