من که پرواز کنان آمده ام نرم زین بام جهان آمده ام باده در جام سحر ریخته ام مست آن وصل گران آمده ام پای بر فرق شبان کوفته ام تا ز خورشید نشان آمده ام موج آتشکده سبز نیاز موج رقص کنان آمده ام دشت خنیاگر خورشید سرود دشت را چنگ و چغان آمده ام بوسه بر آتش عصیان زده ام دیده را شعله فشان آمده ام یک جهان خشم کنان آمده است صد جهان خشم کنان آمده ام
م.آزاد |