صدای ضربان قلبم را از پشت شیشه های پنجره ای بسته
وآخرین پک های نفسم را با سیگاری که دیگر رو به خاموشیست
وپلک های سنگینم را به زور از هم میگشایم تا شاید برای آخرین بار
در این دنیا چیزی باشد که قابل نگریستن باشد..... شاید
رهایی و آزادی چه سخت است این نعمتی که همه به
دنبال آنند ولی وقتی به دستش میاوری به دنبال قفسی
میگردی تا خود را در آن حبس کنی از دید نگا های
نامحرمان و کسانی که دوستت میپندارند واین فقط
تو هستی که میدانی که تنهایی ورها ورهایی را
باور نتوانی کرد که رهایی یعنی غربت و بیکسی
فارغ از همه چیز و همه کس ودر این بیابان
حول و ولا وتاریک تنها تویی وتو ودر این
شبستان سرد و تاریک زوزه گرگان وشغالان
نه سکوت مبهم وگنگی ترا میخواند به خویش
وتو تمام وجودت فرار و گریزان از این همه
رهایی
ع.سربدار
زیاد متوجه نشدم که چرا؟
دیگر برای اینکه گریه نکنم هیچ بهانه ای ندارم گریه گاهی رمز تدبیر اشتباهات است ....؟
شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور ... دیگه رفته از خیال اون پرنده ی صبور ...
و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده که نامش عمر و دنیاست ؟
خوبی؟!دیگه به من سر نمیزنی چرا!؟ما دلمون تنگ میشه واسه همون چند خط کامنت!راستی اگه میتونی یکم حجم بلاگت و بیار پایین...مرسی!نوشتتم خیلی خوب بود!
سلام
خوبی سربدار عزیز
کم پیدا شدید
سلام خیلی خوب بود
شیاری سبز بر این خاکستری سیاه ترک خورده ..
چقدر دلم برای اینجا تنگ می شود .
چقدر دوست دارم بنویسم استاد .
چرا ؟!
نمی دانم .
اغلب اوقات می آیم تا اگر نیستید ، نمی خواهید باشید ، دوست ندارید بنویسید ، خسته اید یا ... حداقل موسیقی اینجا قلبم را کمی آرامش دهد .
چقدر دلم برای اینجا تنگ می شود .
غریبه آشنای دیار ما حالا از آزادی و غربتش می حراسد ؟!
سلام ...
احوالات شما ؟ خوب هستین ؟
متن بسیار زیبای نوشین .. وفق باشید و سلامت ..
در پناه حق
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
سلام
خوبی سربدار عزیز
حلول ماه رمضان مبارک
ما رو هم از دعاهاتون بی نصیب نذارید
سلام ..خوبی ..نماز روزهات قبول ..آپ نمیکنی @};-
حضورتون خوشحالم کرد.لطفن برگردید ......جاتون خالیه.
استفاده کردیم
پایدار باشید
سینه ام سنگین است!رفیق..