ناله من در گلو خاموش میمیرد.
وز کس اش نیز امید شنیدن نیست.
وشراب را آری دیرگاهی است که مستی اش بخشیده ام.........
وجامم را ز خون پر کرده ام ........ برای کوک ساز های بی فرجام
در زیر باران عشق
وحدیث رفتن خود دیگر حکایتی است
که بارها وبارها با خود تمرین کرده ام
ودر سوگش در خلوت تنهایی خود
با خود گریسته ام نه برای خود که برای تو
تویی که لبریز از محبتی وعشق
تویی که به سبکبالی یک روح
به ترنم زیبای جویبارها در فصل بهار
وبه لطافت ابر سپید ی که بر طاق فلک چسبیده
که آمدنت را همواره به انتظار نشسته ام
ورفتنت را .........باور داشته ام
که تو در این دیار غریبی بیش نیستی
وامدنت همواره با کوله بار رفتن بر دوش بوده
(به برادر عزیزم که در دیار غریب آشناست
ودر دیار خویش غریب)
ع.سربدار
سلام دوست خوبم امیدوارم حالت خوب باشه
متن زیبایی نوشتی وقتی آپ می کنی خبرم کن
گفتم نرو پرپر می شم گفتی می خوام رها باشم
گفتم آخه عاشق شدم گفتی می خوام تنها باشم
گفتم حالا که پیر شدم گفتی که از تو سیر شدم
گفتم تمنا می کنم گفتی می خوام خوردت کنم
گفتم بیا بشکن تنو گفتی فراموش کن منو
من آپ کردم اگه وقت کردی یه سری بزن
موفق باشی
بای
سلام دوست خوبم
مث همیشه زیبا نوشتی
موفق باشی
معمولا شعر که میخوانم نمیتونم نظر بدم لال میشم.
سلام دوست گلم
عالی بود
موفق باشی
سلام...
وبلاگ زیبا و وزینی داری دوست گرامی موفق باشی.
دمت گرم و سرت خوش باد.
درووووووووووووووووووووووود.خوبی عزیز.بسیار عالی بود.فعلا...
و رفیقان یک به یک رفتند و مرا رها کردند
وقتی که تو بخونی هر گلی که مرده باشه میتونه جون بگیره مهربونیه صدات توریه که دیوونه بشنوه آروم میگیره
خوندن تو مرحمیس به زخم اون دلی که داره ز غصه میمیره
وقتی که تو بخونی سبز میشه دل هر آدمی که توش خزونه دیگه سردی توی دنیا نمی آد
هر دلی تو لونه سر سبز بمونه
هنوزم طنین اون صدای تو میتونه هر دلی رو بلرزونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
به دلم می گویم قفسم کم رمق است شاید این دخمه بی پنجره در هم شکند شاید این عمر قفس گونه به پایان برسد نیمه شبی به دلم میگویم به دلم میگویم ودلم میگوید همه اینها وعدست همه اینها سخنانیست که من می دانم از برای غم هر روزه ی من میگویی پر از شایدو ای کاش و اگر پر ناباوری اند به دلم میگویم عازم یک سفرم سفری دور به جایی نزدیک سفری از خود من تا به خودم شاید این بار سفر چاره کارم بشود شاید این وعده بیهوده به جایی برسد نیمه شبی.........
درود
جالب و زیبا بود . وب پر محتوایی داری . موفق باشی .
سلام دوست عزیز
امروز روز وداست امدم برای خداحافظی می خوام دیگه از عشق چیزی بر زبان نیاورم میخوام دیگه سر بذارم به بیابان
آخه دیگه کسی را ندارم که برای او بنویسم از عشق او بگم دیگه زبانم جرعت گفتن و دستهایم جرعت نوشتن را از دست داده اند آخه من تنها کسم را که در این جهان با خیال او زندگی می کردم از دست دادم و دیگر نمی توانم چیزی بنویسم
عشقم مرد و به جهان ابدیت که سر منزلگاه همه انسانهاست راه یافت و مرا در این جهان فانی تنها گذاشت . نمی دانم چرا همیشه کسی را که دوستش داری باید از دست بدهی .
خداحافظ بلاگفا من دیگه آپ نخواهم کرد .
دوست دارم که داستانم مرا در این تصمیمی که گرفته ام یاری فرمایند .
علی یارتان
سلام وبلاگ زیبایی داری مرسی که به من سر زدی. خوشحال میشم بازم بیای پیشم موفق باشی. من آپم و منتظر
salam age mishe kode on ahange ghashango vasam befrest ya koja mitonam ono daowlod konam