دوستان


از خانه می گریختم ، به کوچه باغ های تو
از سکوت می گریختم ، به هیا هوهای تو
از هوشیاری می گریختم ، به مستی های تو
از زخم ها می گریختم ، به مرهم های تو
از غصه می گریختم ، به شادی های تو
از سکوت می گریختم ، به گفتگو های تو
از گورستان می گریختم ، به انارستان های تو
از رنج می گریختم ، به لذت های تو

در انتهای هر گریزم تو بودی
صمیمی و مهربان
بی حرفی از جنس روزگار

تو بودی
افتاده اما مغرور ،  خسته اما پای راه
تهی دست اما بی دریغ ، نحیف اما استوار

دیگرانت شرور می دیدنت ، دریغا ،  همه شرف بودی
گستاخ می دیدنت ، افسوس ، همه صداقت بودی

بعد تو
نه مرا در باغ جایی ست
و نه در کوچه باغ راهی

نظرات 3 + ارسال نظر
آخرین ترانه ی باران*** جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 13:59 http://www.tabar.blogsky.com

دوست گرامی با درودی گرم.............................*
از آشنایی با شما خرسندم
وشما را بعنوان یک دوست در میان دوستانم قراردادم
به امید پایداری دوستی مان
زیبا می نگاری آفرین بر تو آزاده ی رها..

روزبه جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 22:10 http://tadaie.persianblog.com

سلام بسیار بسیار قشنگ بود.

دوتاشیطون بلا(زهرا( شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 00:24 http://sheytoon-bala.persianblog.com

...بر نیاید این دو کار از این دو مرد...
...مردی از نامرد و نامردی ز مرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد